براساس نظریه ناسازگاری جنسی، عدم توافق جنسی زوجین اولین و مهم ترین عامل طلاق است.
فرض اصلی این نظریه این است که خانواده به عنوان زیر بنایی ترین رکن هر جامعه است که استحکام و بنیان آن جزو ضروریات اساسی است.
طلاق این زیربنا را متزلزل ساخته و تاثیرات حادی بر جامعه دارد.
رابطه جنسی شکل دهنده بخشی از ادراکات زوجین از همدیگر است و ادراکات جنسی در بین زوجین ارتباط مثبت با رفتارهایی دارد که نگهدارنده و تداوم بخش ازدواج است.
تحقیقات نشان داده است که صمیمیت جنسی با صمیمیت عاطفی در ارتباط است.همچنین مشکلات جنسی به سادگی در متن یک رابطه زناشویی سست و لرزان پدیدار می شود…
اگر زوجی در روابط زناشویی کامیاب باشند از بسیاری از مشکلات به راحتی در می گذرند و زندگی خوبی را سپری می کنند. برعکس نبودن یک رابطه جنسی مناسب زمینه را برای دامن زدن به مشکلات جزیی و تبدیل آن به مشکلات بزرگ مهیا می سازد. به بیان دیگر می خواهم این طور بگویم که عوامل دیگر از جمله پول، شغل، فرزندان و تاثیر دیگر افراد و دخالت آنها در خانواده، تا زمانی که رضایت جنسی وجود دارد تاثیر قابل ملاحظه ای بر گسیختگی خانواده ندارد و هیچ یک از عوامل بالا در صورت عدم رضایت جنسی و زناشویی نمی توانند از فروپاشی خانواده جلوگیری کنند.
براساس این نظریه، لذت جویی جنسی اختصاص به سن خاصی نداشته و به تعبیری دیگر فراسنی محسوب می شود. مجموعه لذات از جمله لذت جنسی، برای تمام سنین امری غریزی و خدادادی است. تفاوت موجود فقط به خاطر شیوه تظاهر آن است. در برخی پژوهش های معدودی که در ایران انجام شده است عامل ۴۰ درصد طلاق ها، عدم رضایت جنسی عنوان شده است بنابراین آیا به نظر شما لازم نیست در جهت آموزش جنسی خانواده ها، از جمله زوجین جوان و جلوگیری از تبعات اجتماعی بعدی طلاق اقدام عاجلی صورت پذیرد؟! در حالی که به راحتی می توان با آموزش جنسی زوجین جوان که در آغاز راه زندگی هستند از بروز مشکلات جنسی و اختلافات زمینه ساز طلاق پیشگیری کرد.
نظرات شما عزیزان: